به گزارش مشرق، مجله «پراسپکت» در یادداشتی به قلم«کریستوفر دیبلیگ» ادعای سعودیها مبنی بر تلاش ایران برای گسترش فرقهگرایی در منطقه را غیرمنطقی و ارتباط نزدیک تهران با علویها در سوریه و اهلتسنن در ترکیه و عمان را دلیلی برای آن دانست.
نویسنده در یادداشت خود آورده است: در سفر اخیری که با گروهی از غربیها به ایران داشتم با یکی از تولیدکنندگان حوزه محصولات استخراجی از کوهستانهای زاگرس دیدار داشتم. مدیر اجرایی این تجارت خانوادگی یک تحصیلکرده رشته مدیریت اقتصادی در آمریکا بود. وی در این دیدار گفت: برخلاف آنچه همه شما تصور میکنید، ایران هنوز هم در شرایط تحریم زندگی میکند.
ایرانیان در تاریخ 16 ژانویه 2015 خیلی زودتر از موعدی که برخی تصور میکردند به تعهدات خود براساس برجام عمل و جان کری نیز با تقدیر از آن، از لغو فوری تحریمهای آمریکا و اتحادیهاروپا علیه ایران خبر داد_البته تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای و نه مربوط به حمایت از تروریسم و حقوق بشر در ایران؛ بدین معنا که بخش اعظمی از تجارت آمریکا با جمهوریاسلامی همچنان ممنوع باقی میماند_ ایران هماکنون میتواند نفت، فولاد و سایر محصولات پتروشیمی خود را برای نخستین بار از سال 2012 تاکنون به اروپا بفروشد، بانکهای این کشور به سیستم ارتباطات بین بانکی(سوئیفت) متصل شده و شرکتهای بزرگی مانند شل، ایرباس و پژو به بازار کشور وارد شدهاند.
با این حال برخی از بانکهای اروپایی برای ورود به ایران و از سرگیری تجارت با این کشور هراس دارند. یکی از فاکتورهای بروز این هراس، مسیر استراتژیک ایران در آینده است. تردید بعضی احتمال ریاستجمهوری «دونالد ترامپ» در آمریکاست چرا که وی وعده داده که در صورت پیروزی، توافق هستهای را بار دیگر به میز مذاکره بازمیگرداند.
ایرانیها معتقدند ساختار کشور خود را باید در روابط قدرتمند به نمایش گذاشته و تنها بلوکی که این شرایط برابر باید در ارتباط با آن محقق شود، غرب است. روابط نزدیک ایران با چین بعنوان شریک تجاری شماره یک تهران و روابط دیپلماتیک تاریخی و درازمدت با روسیه(که اکنون به روابط نظامی مشترک در محور حمایت از بشار اسد در سوریه نیز تعمیم داده شده) نباید این تصور را ایجاد کند که ایران به این قدرتهای جغرافیایی بعنوان شرکای مطلوب خود در درازمدت نگاه میکند.
جهان از دهه 1970 و سقوط حکومت شاهنشاهی در ایران، شاهد تحولاتی عمیق بوده و عربستان و اسرائیل این روزها ایران را کشوری میبینند که در عرصه جهانی خود را بعنوان تهدید برای آنها عرضه کرده است. آنها معتقدند روحانی نیز فرقی با سایرین ندارد؛ گرچه برای این ادعای خود مستندات چندانی ندارند. در واقع نگرانی اصلی آنها این است که توافق دیپلماتیک ایران با موفقیت به اتمام رسیده و تهران جایگزین آنها(اسرائیل و عربستان) برای اعتماد آمریکاییها گردد.
بیشک ایران پس از انقلاباسلامی در مقایسه با زمان شاه بازیگری جدیتر و مستقلتر در منطقه محسوب میشود. مقامات ایرانی همانند حکمرانان در عراق، سوریه، لبنان و افغانستان عمل میکنند. دیدارهای جان کری با محمدجواد ظریف بیشتر از هر وزیر خارجه دیگری است و معاملهای که بنبست هستهای را حل کرد گرچه در کوتاهمدت محدودیتهای شدیدی بر برنامه هستهای ایران تحمیل نموده اما در درازمدت این کشور را وارد مجموعه قدرتهای اتمی کاملا آزاد و صلحآمیز جهان خواهد نمود.
در دوره تحریمهای شدید علیه ایران، این کشور توانست معبری برای فروش کالاهای خود از بصره تا هند و کشمیر بگشاید. حتی زیارتگاههای مقدس شیعیان در جنوب عراق که با بمبگذاریهای شبهنظامیان تخریب شده بود، توسط ایرانیها بازسازی گردیده است. این همان قدرت نرم ایران است.
باراک اوباما در مجموعه مصاحبههایی با «جفری گلدبرگ» در شورایآتلانتیک به اهمیت فوقالعاده برتریهای منطقه ای ایران اشاره میکند: رقابت میان سعودیها و ایرانیها ما را ملزم ساخته که به دوستان خود و نیز به ایرانیها بگوییم آنها باید رویکردی مناسب برای حل و فصل مسائل همسایگی را در دستورکار خود قرار داده و نوعی صلح سرد را در میان خود برقرار نمایند. بیان اینکه «ایران میتواند بعنوان یکی از دو قدرت برتر خاورمیانه مسئولیت اقدامات خود را بر عهده بگیرد» از زبان رییسجمهور کشوری که تا یک دهه پیش ایده تغییر حکومت در ایران اصلیترین هدف آن به شمار میرفت، تعجبآور است.
اما بیتردید این اظهارات در میان رهبران ارشد سعودی تشویش ایجاد کرده؛ بعنوان مثال، ترکی الفیصل رییس سابق سازمان اطلاعات عربستان و سفیر عربستان در واشنگتن در اواسط دهه 2000 در نامهای سرگشاده خطاب به اوباما مینویسد: «شما به حدی به سوی ایران متمایل شدهاید که دوستی دیرینه و 80ساله با پادشاهی(شاهنشاهی) ایران را با رهبریتی در این کشور برابر کردهاید که همچنان آمریکا را بزرگترین دشمن خود دانسته، به حمایت مالی و تسلیحاتی از شبهنظامیان فرقهای در جهان عرب و اسلام مشغول بوده، از طریق حزبالله_سازمانی که در لیست آمریکایی نهادهای تروریستی جهان قرار دارد_مانع انتخابات ریاستجمهوری در لبنان شده و با مشارکت با بشار اسد به کشتار مردم سوریه ادامه میدهد.»
سیاست منطقهای ایران در زمان شاهنشاهی این کشور بر ارتباط با پادشاهیهای دیگر و نیز حضور آمریکا در نقش پلیس منطقه متمرکز بود. این در حالی است که جمهوریاسلامی رویکرد نفوذ در گروههای شیعی و حامی شیعه را در دستورکار خود دارد؛ رویکردی که البته در تعامل با گروههای سنی مانند حماس نیز هست. اتحاد با بشار اسد نیز نیز یک مصلحت تاکتیکی برتر توسط ایران محسوب میشود. اسد مجوزی حیاتی برای فعالیتهای حزبالله_بعنوان بازوی ضداسرائیلی ایران_ به شمار آمده و ایران و سوریه هردو داعش را تهدیدی موجودیتی برای خود میدانند. در حالی که هیچیک از مقامات ارشد ایران چنین عزمی را در تعامل با آمریکا ندارند. آنها معتقدند داعش طرحی آمریکایی با حمایت سعودیها برای سلطهگری سنیها(وهابیون) علیه تشیع بوده تا در نهایت هدف «حمایت همهجانبه از اسرائیل» محقق گردد.
تعداد زیادی از داوطلبان و مشاوران سپاهپاسداران انقلاب برای جنگ راهی سوریه شده و نیروهای ارتش ایران نیز برای نخستین بار از زمان جنگ هشت ساله با صدام در دهه 1980، به سوریه اعزام میشوند. به گفته یکی از دیپلماتهای آمریکایی، ایران بسیار مصرتر از روسیه در بقای اسد در حکومت سوریه است. ایران در مقابل چنین حمایتی دسترسی به حزبالله و همچنین اماکن مقدسه تشیع در خاک سوریه را بدست آورده و چشمانداز قدرت تشیع را در مقابل سعودیها ارتقا میبخشد.
دشمنی میان ایران ومتحدان شیعه آن از یک سو و سعودیها و شرکای سنی آن از سویی دیگر، یک خصومت نامتقارن است. پشتپرده نفرت آلسعود از ایران «تحقیر تشیع» است؛ مذهبی که از دیدگاه وهابیون نهتنها بخشی از اسلام نبوده بلکه پیروان آن مرتد و مستحق قتل هستند. چنین دیدگاهی در ایران وجود ندارد؛ رهبران مذهبی در ایران عدمتوهین به اهلتسنن را اولویتی برای خود دانسته، درعین حال برای جلوگیری از تهدید شیعیان در عراق، لبنان یا هر کشور دیگری نیز تلاش میکنند. باتوجه به اتحاد ایران با علویها در سوریه، روابط خوب با اهل تسنن در ترکیه و عمان، میتوان گفت رهبری ایران برخلاف ادعای سعودیها بدنبال اختلافات فرقهای نیست.
آنگونه از تنش میان شیعه و سنی که ما آن را پدیدهای نوین میدانیم در واقع در سال 1951 توسط سیدقطب، پدر جهادگرایی خشونتآمیز سنی ارائه شد؛ وی فراخوانی صادر و در آن خواستار همبستگی علیه روحانیون ایرانی و شخص آیتالله کاشانی شد. علیرغم تمامی تلاشهای فرقهای ضدایران، تهران در اتحاد با دوستان شیعه خود توانسته دایرهای در منطقه ایجاد نماید که فرار از آن چندان آسان نیست. ایرانیها نشان دادهاند که دقیقا علاقمند همان نوع تقسیم قدرتی هستند که اوباما اذعان کرده بود؛ آنها خواهان بهبود روابط با عربستان هستند اما نمایشهای منطقهای ایران که ریاض آنها را غیرقانونی میداند نه تنها ایران شیعی را در موضعی برابر باسعودیها قرار نمیدهد بلکه تهدید موجودیتی علیه ریاض نیز به شمار می ایند.
تنها زمانی که تمامی طرفین درگیر در سوریه خواهان اتمام جنگ شوند و در مقابل منافع طرف مقابل انعطاف نشان دهند، روابط پرتنش و حساس کنونی( میان تهران و ریاض) اصلاح میگردد. رویکرد ایران برای تبدیل شدن به قدرت منطقهای غالبا در تضاد با منافع غربیهاست. توافق هستهای و روابط سردتر اوباما با سعودیها این فرصت را برای جمهوریاسلامی ایجاد کرده که علیه اسلامگرایی خشونتآمیز بایستد و با برقراری ثبات در منطقه، دست مداخلات آمریکا را از خاورمیانه کوتاه کند. بعلاوه اینکه اتحاد ایران با سوریه، ضربهای بر منافع اسرائیل نیز محسوب میگردد.